یازده ماهه شدی عشق من
ع زیز دلم دوم دی ماه یازده ماهه شدی گلکم یازده ماهه شدنت مصادف شد با عروسی آبجی مرضیه گله تو تالار دختر خوبی بودی و یکی دوساعت فیکس خوابیدی بماند قبلش خونه چقدر گریه کردی و نذاشتی من درست و حسابی به خودم برسم الهی فدات بشم عشق مادوتا آش دنونیتم اواخر ماه پیش تو تولد پیامبر پختم که ان شاله دندونهای قشنگت بی دردسر و راحت بیاد بیرون یاد گرفتی دیگه بدون تکیه به جایی خودت بلند بشی و دوسه تا قدمم برمیداری اما میترسی و یهو خودت رو زمین میندازی دیگه قشنگ میگی بابا و ماما نمیدونی چقدر دلم ریس میره وقتی میای دنبالم و صدام میکنی ماما ان شاله ب...
نویسنده :
مامان و بابا
9:1